مقدمه
كشوري بهنام ايران در منطقه اي قرار گرفته كه در برهه هاي مختلف تاريخ، همواره مورد چشمداشت ممالك همسايه و حتي غير همسايه خود بوده است. در مواردي كه كشورمان داراي ارتشي قوي و ملتي با انگيزه بوده، اين تجاوزات نه تنها در نطفه خفه شده بلكه ارتش قدرتمند ايران آن زمان، ملت و كشور متجاوز را در خاك خودش ادب مي كرد. در مواردي كه سلسله مراتب دفاعي در كشور در اثر عياشي و بي لياقتي برخي پادشاهان متزلزل بود، هجوم متجاوزان به مرزها حتي با جانفشاني «رستم فرخزادها» و «آريو برزن ها» دفع نشد و مهاجمين با ورود به اين مملكت زرخيز، با فرهنگ و ثروتمند، فجايعي به بار آوردند كه هنوز هم تاريخ، در اداي دين تشريح آن وحشيگري ها به نسل هاي مختلف بازمانده است.
در طي تاريخ چندين هزار ساله تمدن بشري كه ايران يكي از سهامداران عمده اين تمدن است، ايرانيان هرگز متجاوز نبوده اند. در هيچ برهه تاريخي، ملت و دولت مردان ايراني، چشم طمع به خاك و منابع كشورهاي همسايه نداشته اند؛ در زمان خشايار شاه اول كه لشكر كشي به قلمر امپراتوري رم اتفاق افتاد، خشايار شاه تنها براي آنكه به دشمن اثبات كند كه پيروزي در «مارآتن» اتفاقي كاملاً تصادفي بوده و يوناني ها در حدي نيستند كه ادعاي فتح بر عليه ايران قدرتمند را داشته باشند، در نبرد «ترموپيل»، شرافت، قدرت و عظمت ايران را به زور سرنيزه به مغز رومي ها فرو كرد و شكست سختي را به آنها تحميل نمود.
به نظر شما اين خوي انساني و متجاوز نبودن ايرانيان ريشه در كجا دارد؟ در مقدمه قسمت بعدي هشت سال جنگ به اين مبحث ادامه خواهيم داد.
يكي از فوايد بزرگ معامله با فرانسه، براي عراقي ها اين بود كه اتحاد شوروي را براي جلوگيري از تسلط تسليحاتي فرانسه بر عراق، به سمت فروش بيشتر تسليحات به بغداد سوق داد. شاهد اين ادعا، امضاي قرارداد تفاهم بين بغداد و مسكو براي تحويل 6 فروند بلايندر باقيمانده از قرارداد قبلي پس از مدت ها سردي روابط در سال 1356 است. در دنباله اين تفاهم نامه، ورود 24 فروند جنگنده MiG-24MS، 4 فروند گونه آموزشي «U»، 48 فروند گونه جديد «BN»، 24 فروند سوخوي Su-22M-2Kو 24 فروند جنگنده پيشرفته سوخوي Su-22M-3Kنيز به بغداد نهايي شد.
در حاليكه خريد Su-22-2K، اساساً براي بازنشسته كردن سوخوي Su-7BMKهاي قديمي خريداري شد (كه البته اين جايگزيني تقريباً تا اوايل دهه 60 خورشيدي اتفاق نيفتاد!). اين هواپيما با بهره گيري از موتور پر بازده تر R-29، سامانه هشدار دهنده راداري جلونگر در دماغه، سامانه ناوبري/ حمله جديد، 9 محل نصب تسليحات در زير بدنه كه به هواپيما قابليت حمل مخازن سوخت قابل پرتاب را هم در زير بال و هم در زير بدنه مي داد، نسبت بهBMK Su-7، جنگنده بسيار پيشرفته اي به حساب مي آمد. جالب تر اينكه جنگنده Su-22M-3Kدر حقيقت هواپيمايي كاملاًٌ متفاوت با گونه «2K» بهحساب مي آيد. جنگنده 3Kعلاوه بر آنكه در برخي سامانه هاي مشترك با 2K، داراي بهسازي و ارتقائاتي بود، همچنين به سامانه ناوبري حمله جديدتر مجهز به «رايانه مأموريتي» و سامانه ناوبري حركتي بهتر شامل سامانه LORANو TACANارتقا يافته مسلح بود. در كنار تجهيزات مزبور، 3Kاز چشمي توپ پيشرفته ASP-17BC، سامانه تشخيص دوست از دشمن SRO-2و سامانه هشدار راداري SPO-15LEبهره مي برد. از همه اين مسائل مهمتر، اين حقيقت بود كه سوخوي Su-22M-3K، نخستين جنگنده- بمب افكن عراقي بود كه توانايي حمل موشك هوا به هواي (AA-8) R-60براي دفاع از خود و موشك (AS-7) KH-23«ساكلوس» كه موشكي هوا به زمين از نوع هدايت شونده بود، را داشت. اگر چه بهنظر نمي رسد كه اين موشك هاي پيشرفته، همراه اين هواپيما وارد عراق شده باشند.
با شرح اين وقايع، با توجه به قابليت هاي بي شمار و بي نقص F-14Aهاي نيروي هوايي ايران، نيروي هوايي عراق به شدت نگران به مخاطره افتادن قابليت هاي ضربتي و شناسايي خود شده بود. در ادامه همين دلواپسي ها، نيروي هوايي عراق طي درخواستي عاجل، خواهان به خدمت گرفتن بمب افكني شد كه با پرواز در ارتفاع و سرعت بالا، از تركيب رادار AWG-9با موشك AIM-54ساخت هيوز كه بر روي تامكت به انجام وظيفه مشغولند، در امان باشد. در همين دوران فرار مشهور خلبان خائن اهل اتحاد جماهير شوروي، سروان خلبان «ويكتور بلنكو» با جنگنده MiG-25Pدر شهريور 1355 به ژاپن اتفاق افتاد. پس از اين واقعه، بر مسئولان تصميم گير در اتحاد شوروي شكي باقي نماند كه تمام فناوري هاي موجود در فاكس بت فراري، توسط ايالات متحده كشف و شناسايي خواهد شد و به اين ترتيب بود كه با لو رفتن مسائل پنهان ميگ MiG-25، گونه هاي ضربتي و شناسايي آن MiG-25Rو MiG-25RBبراي صادرات و فروش به كشورهاي متحده آماده و بلامانع شد. در نتيجه چنين اتفاقاتي كه براي بمب افكن توپولف Tu-22Bواقع شد، اتحاد شوروي تصميم گرفت كه تعدادي ميگ MiG-25RBبه عراق و ليبي بفروشد. اگر چه فاكس بت هاي فروخته شده به عراق و ليبي، تفاوت هايي با نمونه اصلي در خدمت نيروي هوايي اتحاد شوروي داشتند، با اينحال با تجهيز به سامانه هاي ناوبري و هدفيابي مثل سامانه پرتاب بمب حساس به گرما، جنگنده هاي قابل و تأثيرگذاري بهحساب مي آمدند. يكي از نقايص هواپيما اين بود كه نرم افزار محاسبه خط سير پرتاب بمب هنگام رهاسازي آن حين پرواز، در سرعت و ارتفاع بالا، كه توسط سامانههاي ناوبري Peleng-Dو SHORAN(RSBN-6) تغذيه ميشد، هنوز تكميل نگرديده و اشكالات متعددي از خود بروز مي داد. ديگر اينكه، اگرچه غلاف هاي پرتابگر چند تايي بمب كه براي استفاده بر روي ميگ MiG-25RBنياز بود، طراحي و ساخته شده بود، ولي با اينحال نقص هاي فني متعددي را از خود نشان مي داد. اين در حالي بود كه طراحي و توليد سلاحي كه در غلاف زير هواپيما، سرعت، ارتفاع و دماي ايجاد شده از اين نوع پرواز پر سرعت MiG-25را تاب بياورد، خود چالش و مبارزه بسيار بزرگي براي طراحانش بود. در كنار اين مسائل، موتور تومانسكي R-31فاكس بت، موتور كم بازدهي بود كه در سرعت هاي پايين، رفتار نامناسبي داشت به همين علت، MiG-25هواپيمايي بسيار ضعيف در گشت هوايي ارتفاع پايين بهحساب مي آيد. در نتيجه تمام اين مشكلات، نيروي هوايي عراق تصميم گرفت از ميگ MiG-25در تنها مأموريتي كه اين جنگنده روسي كاملاًٌ از پس آن بر مي آمد بهره ببرد! شناسايي و عكسبرداري هوايي، قابليتي كه عراقي ها اعتقاد زيادي به آن نداشتند!
نخستين 2 فروند از 8 فروند MiG-25سفارش داده شد در آذر ماه 1358، همراه با 15 فروند ميگ MiG-21MFكه در ازاي تلفات اين گونه پس از تحويل در سال 1353 تاكنون خريداري شده بود، در پايگاه هوايي الرشيد بغداد تحويل نيروي هوايي عراق گرديد. فاكس بت هاي بعدي ورودشان را در ماه بعد، يعني دي ماه از سر گرفتند.
آموزش خلبانان فاكس بت عراقي، همانند ديگر دانشجويان خارجي، در پايگاه هوايي «ساووست ليكا» جايي كه قبلاً، همرزمان اين خلبانان عراقي در گردان هاي توپولف Tu-22Bآموزش ديده بودند، آغاز شد. سري دوم دانشجويان عراقي گردان هاي MiG-25كه بيشتر نفرات زميني و فني بودند با ورود به پايگاه هوايي «كوبينكا» آموزش خود را آغاز كردند. پايگاهي كه يكي از مراكز آموزش خدمه پروازي در آن زمان، براي كشورهاي دوست بهحساب مي آمد. اين پايگاه از Su-22نيز بهصورت تاكتيكي و نه آموزشي بهره مي برد. در ابتدا تمامي ميگ MiG-25ها، در دور افتاده ترين و البته يكي از مجهزترين پايگاه هاي هوايي نيروي هوايي عراق، يعني «الوليد» مشهور به H-3استقرار پيدا كردند. اين در حالي بود كه پايگاه هاي هوايي ديگري نظير «جليبه»، «تليل» و پايگاه تازه ساخت «قياره»، به زير ساخت هايي مجهز شدند تا بتوانند از عمليات پرواز فاكس بت پشتيباني لازم را بهعمل آورند.
با توجه به فوق پيچيده بودن و فرآيند تعمير و نگهداري بسيار سنگين ميگ MiG-25و از طرف ديگر، با در نظر گرفتن نگراني هاي مربوط به آموزش خدمه مورد نياز براي اين هواپيما، بهعلاوه مسائل خاص عملياتي نگه داشتن دو گونه مختلف از فاكس بت در يك پايگاه، تصميم بر آن شد كه تمام MiG-25ها در واحدهاي پروازي توپولف Tu-22قرار بگيرند. اين تركيب از برخي جهات امتيازاتي را در پي داشت. اول اينكه وجود خلبانان كم تجربه فاكس بت، در كنار خلبانان پخته تر بلايندر، در انتقال تجربيات و افزايش اعتماد به نفس آنها تأثير بسزايي داشت. دوم اينكه، كنترل نيروهاي امنيتي صدام بر روي خلبانان هر دو گونه يعني هواپيماهاي توپولف و ميكويان با بازده بيشتري صورت مي گرفت، سوم اينكه حضور دو نمونه هواپيماي بسيار سري ارتش عراق در يك محل، از نظر حفاظت اطلاعات، راحتي بيشتري در پي داشت و چهارم اينكه با وجود يك بمب افكن قدرتمند بنام Tu-22و در كنار آن حضور يك هواپيماي شناسايي مثل MiG-25RB در يك پايگاه، مي توانست طراحي و هماهنگي بسيار خوبي را براي انجام عمليات هاي مشترك هوايي در پي داشته باشد، يعني كه انجام بمباران توسط بلايندر صورت گيرد و پروازهاي شناسايي قبل و بعد از بمباران هم توسط فاكس بت انجام گيرد، اگر چه هرگز انجام چنين عمليات هاي مشتركي از عراقي ها، حتي در درگيريهاي بعدي با نيروهاي ايران نيز مشاهده نشد.
با تمام اين اوصاف، در آن زمان و مدت ها پس از آن، عراقي ها براي عمليات MiG-25و Tu-22، به مستشاران اهل اتحاد شوروي وابسته بودند. پروازهاي آموزشي بيشتر توسط معلم خلبانان شوروي انجام مي شد و اوضاع در رابطه با تعمير و نگهداري، از اين هم بدتر بود و در واقع تمامي امور براي پروازي نگه داشتن فاكس بت، بهوسيله مستشاران فني ابر قدرت شرق، صورت مي گرفت.
اگر چه عراقي ها، هرگز از ارائه سطح پايين خدمات راضي نبودند، با اينحال با وجود قراردادها و خريدهاي جديد از هواپيماهاي خوب غربي، همچنان به مسكو وابسته بودند. همزمان، ايران در حالي از ايالات متحده تسليحات، تجهيزات و خدمات دريافت مي كرد كه امريكايي ها فقط به فروش تجهيزات «حساس»، به ايران ممانعت مي كردند و در امر همكاري هاي نظامي هيچ شباهتي به شوروي نداشتند. از نظر خدمات فني ارائه شده، امريكا و اتحاد شوروي تفاوت هاي عمده اي با هم داشتند. در حاليكه نيروي هوايي ايران با كمك مستشاران فني امريكايي، تقريباً تمام پرنده هاي خود را در داخل كشور تعمير اساسي و آماده بهخدمت مي كرد، نيروي هوايي عراق در بالاترين رده توانايي، انجام تعميرات متوسط را بر روي هواپيماهاي خود داشت و هواپيماها براي انجام تعميرات اساسي يا بهسازي مي بايست به اتحاد شوروي فرستاده مي شدند؛ به همين علت همواره تعداد زيادي از پرنده ها در مراكز تعميرات اساسي شوروي در حال سرويس بوده و دست نيروي هوايي عراق از بهره برداري از آنها كوتاه! با توجه به اينكه، آن مراكز تعميراتي هم ظرفيتي داشته و پذيراي تعداد مشخصي پرنده از نيروهاي هوايي سراسر دنيا بودند، همواره تعدادي هواپيما كه موعد تعميرات سنگين آنها فرا رسيده بود، مي بايست در عراق زمينگير مي شدند تا شوروي ها در زماني كه مناسب مي ديدند آنها را به كشور خود برده و تعمير نمايند، در نتيجه هميشه تعدادي پرنده منتظر به ارسال در آشيانه هاي پايگاه هاي هوايي بخصوص پايگاه هوايي الوليد بصورت غير عملياتي انتظار مي كشيدند. فرآيند تعميراتي شوروي ها نيز به اين شيوه بود كه از هنگام به پايان رسيدن زمان پرواز پرنده كه زمينگيري اش در عراق را در پي داشت، تا زماني كه هواپيماي مزبور خاك عراق را ترك كرده، وارد شوروي شود، تعميرات اساسي بر روي آن صورت پذيرد، پروازهاي آزمايشي بعد از تعميرات را انجام دهد و سپس با پرواز به سمت عراق تحويل نيروي هوايي اين كشور شود، تقريباً 12 ماه زمان صرف مي شد!
بهطور خلاصه در سال 1357، نيروي هوايي عراق با بكارگيري 340 فروند هواپيماي جنگي و 38 هزار نفر پرسنل، با ايجاد يك سازماندهي جديد بر اساس نظريه هاي دفاعي اتحاد جماهير شوروي، يك نيروي هوايي قدرتمند براي انجام عمليات در درون مرزهاي خود بود كه از يك قدرت تدافعي بسيار خوب به همراه قابليت هاي تهاجمي خيلي محدود بهره مي برد. در حاليكه همه فرماندهان عراقي و همچنين كارشناسان نظامي شرقي و غربي معتقد بودند كه با ورود و عملياتي شدن توپولف Tu-22Bو ميكويان MiG-25RB، بازوي تهاجمي نيروي هوايي عراق قدرتي شگرف پيدا خواهد كرد، در حقيقت اين پرنده ها بيشتر يك قدرت بازدارنده براي تفكرات فرماندهان دشمن بودند تا يك وسيله تهاجمي! همچنين خريد مجموعه عظيمي از جنگنده هاي MiG-23و سوخوي
Su-22، به سختي تاكتيك ها و قابليت هاي تهاجمي نيروي هوايي عراق را دستخوش تغيير كرد، زيرا اين نيرو همچنان بيشترين تكيه خود را بر روي هواپيماهاي قديمي تر سوخوي Su-7BMK، Su-20و MiG-21و هانتر كه امكانات عملياتي محدودي را در اختيار تصميم گيرندگان قرار ميدادند نهاده بود. بنابراين نيروي هوايي عراق، توانايي به رخ كشيدن و عملياتي نگه داشتن قدرت هوايي خود را در يك درگيري همه جانبه براي يك مدت طولاني نداشت.
«جنگ پنهان ايران با عراق»
ريشه پديده هايي كه نهايتاً به جنگ تحميلي انجاميد را مي توان به سال 1353، زماني كه دولت عراق، قانون خود مختاري كردها را به تصويب رساند، برميگردد. اين قانون بر خلاف ميل كردها، شامل مناطق ثروتمند و نفت خيز كردستان عراق نمي شد به همين دليل، حزب دمكرات كردستان، مبارزه مسلحانه خود عليه دولت مركزي را از سر گرفت. رئيس حزب دمكرات، «مصطفي بارزاني» در مدت كوتاهي ادعا كرد كه قسمتهاي وسيعي از شمال عراق و هم مرز با ايران را در تصرف خود دارد. اين گفته به معناي آن بود كه كردها توانسته اند چهارپنجم نيروي زميني 100 هزار نفري عراق كه از حدود 1390 دستگاه تانك بهره مي برد را به زانو در آورند. اين موفقيت شگرف كردها، به پشيباني مستقيم رژيم طاغوت از آنها كه با ارسال تسليحات امريكايي و ارسال يگانهاي توپخانه و پدافند هوايي صورت گرفت، باز مي گردد. در آبان ماه 1353، در جبران اين شكست رسوا كننده، نيروي زميني عراق ضد حمله بسيار وسيعي را با پشتيباني نيروي هوايي كه واحدهاي مختلفي از جنگنده هاي ميگ MiG-17، MiG-19، MiG-21، سوخوي Su-7BMKو توپولف Tu-16و Tu-22را وارد عمل نموده بود آغاز كرد. پس از آنكه اتحاد شوروي قول تحويل تعداد بيشتري «فلاگر» را به بغداد داد، نيروي هوايي، MiG-23ها را هم در جنگ با كردها مورد استفاده قرار داد. در 4 ارديبهشت 1354، نيروي هوايي عراق، عمليات هاي هوايي خود را با بمباران شهر كردنشين «قلعه ديذه»، توسط دو فروند Su-7مسلح به بمب هاي خوشه اي، جان تازهاي بخشيد. در اين حمله علاوه بر آنكه 130 نفر كشته شدند، يك چهارم شهر نيز نابود شد. در آن زمان، كردها اسلحه ضد هوايي مؤثري نداشتند و به همين علت، خلبانان عراقي بدون رويارويي با هيچ تهديدي بهراحتي اهداف خود را نابود مي كردند. اين سري بمباران ها تا ماه هاي خرداد و تير نيز ادامه پيدا كرد. در ابتداي به كارگيري بلايندر در نبرد با كردها، نيروي هوايي عراق از خلبانان اتحاد شوروي استفاده مي كرد زيرا خلبانان توپولف Tu-22عراقي هنوز آموزش خود بر روي اين هواپيما را تكميل نكرده بودند. افسران اطلاعات ارتش رژيم شاهنشاهي، براساس مكالمات ضبط شده خدمه پرواز بلايندرها، به مليت و سپس در مواردي به نام آنها نيز دست پيدا كردند. بلايندرها، بخصوص در شب هاي پنجم و ششم مهرماه 1353، مواضع نيروهاي بارزاني در منطقه «العماره» را بهشدت بمباران كردند. اين بمب افكنها با پرواز در ارتفاع بالا، مرتب ستاد فرمانده كردها، در پاي ارتفاعات «حاج عمران» را مورد حمله قرار مي دادند. اگرچه بيشتر حملات بلايندرها دقيق از آب در نمي آمد، با اينحال سلاحي كه براي مقابله با آن موجود باشد در دست كردها نبود. بهزودي در 25 آبان، شرايط عوض شد و كردها ادعا كردند كه نخستين Su-7BMKرا در نزديكي «دهوك» ساقط كردند. سلاح ها و پدافند ارسالي از طرف ايران جواب داد و خلبان جنگنده به اسارت درآمد.
در مدت زمان كوتاهي، نيروي هوايي رژيم طاغوت، دو آتشبار از سامانه هاي موشكي«هاوك» و «راپير» را راهي سرزمين كردها كرد تا در مدت كوتاهي، كردها انهدام 18 فروند هوپيماي عراقي از جمله، يك فروند Tu-16و يك فروند Su-7را كه هر دو در روز 26 آذر بهوسيله راپير در نزديكي حاج عمران به زير كشيده شدند را اعلام رسمي نمايد. همزمان با اين زد و خوردها، 2 فروند هواپيماي عراقي، حريم هوايي ايران را نقض كردند كه براساس گزارشاتي رهگيري شده و در خاك كشورمان سقوط كردند. بلافاصله دولت عراق، با محكوم كردن اين عمل، ايران را به مداخله در امور داخلي عراق متهم كرد. وزارت امور خارجه رژيم طاغوت هم، با استناد به اينكه ارتش ايران در داخل خاك كشور بوده و تجاوزي به حريم همسايه اش نداشته، اعلام كرد، اين عراق است كه بايد از ايران به خاطر اين نقض حريم هوايي عذر خواهي كند.
در نتيجه اين بگو مگوهاي سياسي، عراق به خلبانان خود دستور داد تا از فاصله 7 كيلومتري مرز ايران و عراق، به مرز نزديكتر نشوند. اين عقب نشيني عراقي ها، باعث شد كه محمدرضا پهلوي دست پيش گرفته و در دي ماه 1353 دو تيپ از نيروي زميني را به كردستان عراق مأمور كرد؛ با وارد عمل شدن اين نيروها با نيروهاي عراقي، تلفات بسيار جدي به عراقي ها وارد آمد. در ابتدا، نيروهاي مأمور ايراني، در مقابل هواپيماهاي عراقي بسيار محتاط عمل مي كردند زيرا در بهمن ماه طي يك حمله هوايي، تعدادي از اين نيروها كشته شدند اما در ادامه، شرايط با عملياتي شدن پدافند موشكي زمين به هوا، بسيار بهتر شد و باعث گرديد، عراقي ها جرئت نزديك شدن به مواضع كردها كه ايراني ها نيز در آنجا مستقر بودند را با هواپيماهاي خود پيدا نكنند. در اين زمان، تنش بين دو كشور تا حد يك جنگ واقعي پيش رفت و به مرور، هر دو كشور متوجه خطراتي شدند كه از سوي هر يك از طرفين مي توانست تأسيسات نفتي شان را تهديد كند. دو كشور تركيه و الجزاير، بلافاصله بهعنوان واسطه بي طرف دست به كار شدند تا بين دو كشور رقيب، صلح يا آتش بس ايجاد كنند، اگر چه عراق با از دست دادن 40 هزار نفر از كاركنان ارتش بهعلاوه تجهيزات و تسليحات بسيار، شامل دو فروند بلايندر و يك دستگاه پل متحرك بر روي اروند رود كه توسط F-4هاي ايراني از بين رفت، در شرايط جنگي بسيار بدي بهسر مي برد. در شرايطي كه درگيري هاي مرزي بين ايران و عراق به بالاترين حد خود رسيده بود، حتي يك كشور عرب هم پيدا نشد كه به عراق كمك كند يا به نفع آنها در مجامع بين المللي صحبت كند! حتي شوروي هم آنقدر خود را به عراق نزديك نكرد تا صداي ايراني ها در نيايد!
در 15 اسفند 1353، در طي نشست سران اوپك در الجزاير، صدام حسين، نخست وزير عراق و البته قدرتمندترين مرد اين كشور، در كمال اكراه دست به امضاي قراردادي زد كه به آن ترتيب اختلافات مرزي در اروند رود با مبداء قرار دادن «خط تالوك» از بين رفته و هر دو طرف مي بايست به اعمال خصمانه خود پايان مي دادند. بنابراين محمدرضا پهلوي هم با اين قرارداد موافقت كرد كه دست از حمايت كردهاي مبارز شمال عراق بر دارد. در شب امضاي آن قرارداد، تمام نيروهاي مسلح رژيم طاغوت از تمام رسته ها، مواضع بارزاني را ترك و خاك عراق را خالي كردند. عراق نيز بدون اتلاف وقت در صبح روز بعد، با خيال راحت، «دره چومان» را با خاك يكسان كرد.
در ادامه، پيمان ديگري نيز در شهر بغداد، بين دو كشور همسايه بسته شد. عقد اين قرارداد در خرداد ماه صورت گرفت و در شهريور ماه 1354 به اجرا درآمد. پيمان الجزاير، در حقيقت يك پيروزي نظامي ديپلماتيك بسيار مهم براي ايران به حساب مي آيد، زيرا براساس اين پيمان، خواسته ايران در تحميل تمايلات خود در آبراه مرزي مشترك يعني اروند رود، كاملاً اجرا شد تا امنيت يكي از مهمترين نقاط مرزي ايران بهطور مؤثر برقرار گردد. بغداد آنقدر از طرف كردها ضربه خورده بود كه نه تنها با اعطاي اين امتياز موافقت كرد، بلكه درخواست داد تا خط تالوگ در ديگر رودهاي مرزي هم اعمال شود. اگر چه تمام اين پيمان ها و رد و بدل شدن امتيازات، حاكي از ايجاد مرزي امن براي هر دو كشور بود اما نيتهاي خصمانه بين هر دو طرف همچنان باقي ماند.
در مدت كوتاهي پس از امضاي پيمان مورد اشاره، درگيري مرزي بين ايران و عراق از سر گرفته شد. باز هم نيروي هوايي ايران، بهعنوان مشت كوبنده نيروهاي مسلح كشورمان، پيشقراول ديگر نيروها وارد معركه شد. در اين درگيري، عراقي ها شبانه با ايجاد يك پل متحرك بر روي اروند، يك واحد از T-55هاي خود را با پشتيباني توپ هاي پدافندي خود كششي ZSU-23-4، براي بهدست آوردن يك سر پل در شرق اروند، از روي اين رود گذراندند. با طلوع خورشيد بلافاصله 4 فروند F-4Eمسلح به موشك هاي ماوريك، روي سر تانك هاي عراقي ظاهر شدند، در حاليكه 8 فروند ديگر وظيفه ايجاد برتري هوايي بر روي نقطه درگيري را بهعهده داشتند. در عرض 20 دقيقه نبرد، 12 تانك بهوسيله 12 تير موشك ماوريك نابود گرديدند. ديگر تانك ها با مشاهده اين صحنه كشتار، بلافاصله منطقه را به قصد خاك خودي ترك كردند. در طي اين زد و خورد، 88 عراقي به هلاكت رسيده و 3 نفر از كاركنان نيروهاي مسلح رژيم پهلوي جان باختند. بلافاصله در گزارش مستشاران امريكايي به نارگون، معلمان امريكايي براي اولين بار، مهارت و تخصص خلبانان ايراني در بهكارگيري ماوريك را تحسين كرده و نوشتند: «درگزارشات قبلي هم همانطور كه خاطرنشان كرديم، انهدام دقيق يك هدف بهوسيله ماوريك، بار كاري فوق العاده اي را به خلبانان شليك كننده تحميل مي كند و تمركز بسيار بالايي مي طلبد كه براساس مشاهدات ما، خلبانان نيروي هوايي ايران بهراحتي از پس آن برآمدند». محمدرضا پهلوي بسيار تحت تأثير عملكرد خلبانان و البته قدرت موشك ماوريك، قرار گرفت كه بلافاصله دستور خريد 500 ماوريك ديگر را نيز صادر نمود.
اگرچه در طي دهه 50 خورشيدي، حزب بعث عراق همواره درگير مسائل داخلي، بخصوص سركوب غائله كردها بود اما هرگز شكست مفتضحانه سال 1975 در امضاي قرارداد تحميلي ايران را فراموش نكرد و همواره منتظر فرصتي بود تا تلافي اين سرشكستگي را صورت دهد. وقوع انقلاب كه بههم ريختگي اركان دشمن محسوب مي شد، بهترين فرصت براي انتقام بود. در ادامه، قطع روابط بين ايالات متحده و ايران كه بهعلت اشغال سفارت امريكا حادث شد، دومين امتياز مثبت به نفع عراقي ها بود كه باعث مي شد پشتيباني فني و عملياتي امريكا، از روي ارتش ايران كه عمدتاً از سلاح هاي امريكايي استفاده مي كرد برداشته شود. بهدنبال آن، حضور نيروي دريايي ايالات متحده در درياي عمان، انجام عمليات كماندويي براي نجات گروگانها، و كودتاي نوژه همگي چراغ سبزهايي بود كه صدام را براي حمله به ايران تشويق مي كرد.
در آن سال ها، چشم انداز اقتصادي عراق بسيار روشن بود. در سال 1359، درآمد دولت عراق از بابت فروش نفت به 30 ميليارد دلار رسيد. پس از جدايي مصر از جامعه عرب، و امضاي پيمان دوستي با رژيم صهيونيستي در سال 1357، عراق بهعنوان كشوري كه بالقوه توانايي رهبري اعراب را مي تواند بهعهده گيرد، در ميان آنها به وجهه قابل قبولي دست پيدا كرد. در راستاي همين هدف، صدام كه مي خواست جاي جمال عبدالناصر را براي عرب ها پر كند، روابط بسيار نزديكي با ثروتمندان سياست مدار در حاشيه خليج فارس برقرار كرد.
«درگيري هاي مرزي»
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357، تحركات صدام آغاز گرديد! نخستين تجاوز هوايي عراق به ايران در روز سيزدهم فروردين 1358، با ورود يك فروند بالگرد عراقي به آسمان شهر مرزي مهران رقم خورد. در طي ماه هاي خرداد و تير، هواپيماها و بالگردهاي جنگي عراق با پشتيباني تبليغات بسيار وسيع بعثي ها، بمباران ها و پروازهاي شناسايي روستاها و شهرهاي مرزي ايران را شدت بخشيدند. در روز 14 خرداد 1358، شش فروند جنگنده سوخوي عراقي، با مورد حمله قرار دادن 8 روستاي مرزي در ناحيه سردشت ايران، در عمق 15 كيلومتري خاك كشورمان بهوسيله بمب هاي ناپالم، 12 شهيد و 70 مجروح بر جاي گذاشتند. در اين حمله كه در 4 مرحله انجام شد، يك فروند در ابتدا وارد صحنه عمليات شده و شناسايي خود را صورت داد، سپس دو فروند پشت سر آن به سمت اهداف خود رفته و در طي ده دقيقه با بمب هاي ناپالم، آنها را مورد حمله قرار دادند. دولت عراق با ادعاي اينكه بمب هاي ناپالم امريكايي است و نيروي هوايي عراق، فاقد چنين بمب هايي است، حمله به روستاهاي مرزي ايران را تكذيب كرد. در حقيقت اين نوع حملات، همزمان عليه كردهاي عراق نيز صورت مي گرفت تا علامت روشني باشد براي تهران، تا دولت ايران هوس پشتيباني از كردهاي عراق را پيدا نكند.
«پروازهاي تجاوزي آزمايشي» عراقي ها به فضاي ايران با توجه به فضاي ملتهب عمليات نيروي هوايي ايران ناشي از كودتاي نوژه، بدون جواب مناسب و دندان شكن رها شد. با توجه به تضعيف گسترده نيروهاي مسلح ايران و دگرگوني هاي زمان بر و توانفرساي انقلاب در ايران، دولت عراق به دولت ايران، تقاضاي بازبيني پيمان مرزي 1975 الجزاير را ارسال كرد. اين در حالي بود كه امام خميني، رهبر و بنيانگذار انقلاب، ملت و ارتش عراق را، به از بين بردن رژيم بعث در عراق تشويق مي كردند.
صدام حسين كه به شدت از كودتاي ارتش عليه خود مي ترسيد، بلافاصله پس از سقوط رژيم پهلوي دست بهكار شد تا از ايالات متحده و حتي نيروهاي ضد انقلاب داخلي، براي سرنگون كردن نظام نوپاي تشكيل شده در ايران بهره گيرد. با بروز وقايع مختلف كه تضعيف ارتش و از طرف ديگر بالا گرفتن اختلافات سياسي و غائله هاي دروني در ايران را در پي داشت، صدام تشويق شد تا شخصاً كار را يكسره كند. بنابراين براساس يك طرح قديمي انگليسي در دهه 50، كه در آن تصرف و اشغال مناطق نفت خير ايران پيش بيني شده بود، صدام برنامه ريزي هاي خود را آغاز كرد.
پي نويس:
ELINT
ادامه دارد...
مهدي بابامحمودي مقدمه F-4 بدون شك يكي از شاهكارهاي خلقت هواپيمايي است. براي كساني كه از عالم...
مقدمه كشوري بهنام ايران در منطقه اي قرار گرفته كه در برهه هاي مختلف تاريخ، همواره مورد...
مقدمه: حقيقت غير قابل اغماضي كه در طي جنگهاي طولاني نظير جنگ...
مقدمه حجم عظيمي از درآمدهاي كشور صرف خريد سلاح و تجهيزات و آموزش...
نویسنده : مهدی بابامحمودی اشاره امير سرتيپ دوم خلبان بازنشسته...
مصاحبه:مهدی بابامحمودی نخستين ملاقات با امير اويسي در ستاد فرماندهي منطقه هوايي...
مصاحبهكننده: مهدي بابامحمودي هرچه از خاطرات شهيدان و دليرمردان جان بركف دوران دفاع مقدس و...