کتاب ناصر ایجکت نکن (بر اساس زندگی رزمی خلبان محمود اسکندری)

کتاب «ناصر ایجکت نکن» مربوط به خاطرات رزمی خلبان اسطوره‌ای جنگ تحمیلی، خلبان «محمود اسکندری» می‌باشد. در این کتاب، به چند نقطه روشن از عملیات‌های اثرگذار و قابل توجه خلبان اسکندری اشاره شده است. محمود اسکندری، بدون شک و بدون اغراق، برجسته‌ترین و پرافتخارترین خلبان نیروی هوایی ارتش ایران در سده اخیر است. «انهدام پل ارتباطی نیروی زمینی ارتش عراق بر روی اروندرود»، «جانشین رهبر دسته پروازی هشت فروندی حمله به پایگاه استراتژیک الولید»، «بازگرداندن فانتوم به‌جای مانده از این حمله به ایران که در خاک سوریه، اقدام به فرود اضطراری کرده بود» و «شرکت در حمله به بغداد با هدف برهم زدن اجلاس سران غیرمتعهد» که قرار بود عراق میزبان این مراسم باشد، فقط تعدادی از ماموریت‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز این سرباز دلاور است. در کتاب «ناصر ایجکت نکن»، علاوه بر عملیات‌های مختلفی که خلبان محمود اسکندری در آن شرکت مستقیم داشته است، به هر چهار ماموریت استراتژیک مورد اشاره، به‌طور مفصل پرداخته شده تا خواننده، به‌راحتی متوجه شجاعت ذاتی این خلبان و تاثیر استراتژیک این عملیات‌ها بر روی سرنوشت هشت سال جنگ با عراق بشود. برای نمونه و صرفا به‌منظور ارایه یکی از مجموعه افتخارات عظیم خلبان اسکندری، باید به انهدام پل بزرگ نیروی زمینی ارتش عراق بر روی اروندرود اشاره کرد که همین کار، به محاصره و نهایتا اسارت نزدیک به 19 هزار نفر انجامید. کتاب «ناصر ایجکت نکن» در 370 صفحه در قطع رقعی به چاپ رسیده است. گلچینی از فهرست این کتاب، به شرح زیر است:


- پیشگفتار از امیر سرتیپ خلبان «فرج‌الله براتپور»
- فصل اول: جنبش عدم تعهد
- فصل دوم: وحشت در بغداد
- فصل سوم: اروند بدون پل
- فصل چهارم: فانتوم غریبه‌ای در پالمیرا
- فصل پنجم: آلبوم عکس‌ها


در قسمتی از فصل «وحشت در بغداد» می‌خوانیم: « ... صدایی به گوشم رسید مثل صدای حرکت ممتد و یکسره آب در رودخانه! در لابه‌لای این صدای فش‌فش مانند ضعیف، صدای دیگری هم اضافه شد. صدای دوم، یک صدای نامشخص و منقطع، مشخصاً کسی بود که داشت یک چیزی را مرتب پشت سرهم تکرار می‌کرد! صدا شبیه صدای صحبت کردن یک نفر بود که انگار از طریق یک بلندگویی که پرده‌اش پاره شده، به گوش من می‌رسید. صدایی گنگ و پر از پارازیت‌های گیج‌کننده! به‌محض اینکه صدای جناب اسکندری را شناختم و جواب دادم، ایشان با علم به اینکه برای من وضعیت غیرمنتظره و پیچیده‌ای اتفاق افتاده، تعارفات را در وسط خاک دشمن کنار گذاشته و خیلی سریع و کوتاه روی رادیو فریاد زدند: «ناصر ایجکت نکن! هواپیما تحت کنترله!...»